lمهتا جونlمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

مهتا دختری بی همتا

برف شگفت انگیز اسفند ماه !!

      پنجشنبه صبح که از خواب بیدار شدم اصلا انتظار دیدن این همه برف رو نداشتم به محض اینکه پرده اتاق خواب رو کنار زدم دهنم از تعجب باز موند سریع رفتم و مهتا رو از خواب بیدار کردم تا برف رو ببینه . دخملی هم  به محض دیدار برف پاشو کرد تو یه کفش که میخوام برم برف بازی ...       (بقیه عکسها در ادامه مطلب )                                                &...
17 اسفند 1391

خونه تکونی به معنای واقعی ....

هفته دوم اسفند فرشها رو برای شستشو جمع کردیم و اینچنین بود که اولین قدم جهت خونه تکونی برداشته شد .مهتا  هم از این اوضاع نا به سامان به جهت  بازی و بهم ریختن به نفع خودش استفاده میکرد . چون 11 اسفند عروسی دختر دایی عزیز بود و ما حسابی در تدارک مراسم عروسی بودیم  کارها به تاخیر افتاد .  دقیقا روز بعد از مراسم کار رو شروع کردیم و مشغول تمیز کاری شدیم یا به قول دختر یکی از دوستان تغیراسییون  . دخملی هم حسااابی مشغول بود . و البته کمک هم میکرد مثلا یکبار شیشه میز ناهار خوری رو  کاملا برق انداخته بودم و تمیز کرده بودم  که مهتا دوباره اسپری شیشه شور ریخت روش و با یه دستمال کثثثیف مشغول کمک کردن شد .  یا...
16 اسفند 1391

بابا یاسر هست ؟

چند وقتیه که مهتا خانومی به محض اینکه از خواب بیدار میشه و چشمهاش رو باز میکنه این سوال رو میپرسه ؟ "بابا یاسر هست ؟ " و من در جواب میگم : نه مامانی رفته سر کار .بعد مهتا در جواب میگه : ظهر میاد تا باهم ناهار بخوریم .  گاهی صبح ها که از خواب بیدار میشه صدام میکنه تا برم واز تختش بیرون بیارمش به محض ورود من به اتاق اولین چیزیکه میگه همین جمله است " بابا یاسر هست ؟ " روزهای جمعه که بابا یاسر خونه ست سعی میکنم قبل از بیدار شدن مهتا برم و بیارمش توی اتاق خودمون تا کنار باباش بخوابه ... ودخملی حساااابی ذوق میکنه وقتی میبینه کنار بابا یاسر خوابیده . ...
4 اسفند 1391
1